سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آدمى در جهان نشانه است و تیرهاى مرگ بدو روانه ، و غنیمتى است در میان و مصیبتها بر او پیشدستى کنان . و با هر نوشیدنى ، ناى گرفتنى است و با هر لقمه‏اى طعام در گلو ماندنى ، و بنده به نعمتى نرسد تا از نعمتى بریده نشود ، و به پیشباز روزى از زندگى خود نرود تا روزى از آنچه او راست سپرى نشود . پس ما یاران مرگیم و جانهامان نشانه مردن ، پس چسان امیدوار باشیم جاودانه به سر بردن ؟ و این شب و روز بنایى را بالا نبردند جز که در ویران کردن آن بتاختند و در پراکندند آنچه فراهم ساختند . [نهج البلاغه]

مذهبی


ولادت

در روز سوم ماه شعبان سال چهارم هجرت
(1) دومین فرزند برومند حضرت
على وفاطمه , که درود خدا بر ایشان باد, در خانه وحى و ولایت چشم به
جهان گشود. چون خبر ولادتش به پیامبر گرامى
اسلام (ص ) رسید, به خانه حضرت على (ع ) و فاطمه (س ) آمد و اسما
(2) را فرمود تا کودک را
بیاورد.اسما او را در پارچه اى سپید پیچید و خدمت رسول اکرم (ص ) برد, آن گرامى به گوش راست او اذان
و به گوش چپ او اقامه گفت.(3)
به روزهاى اول یا هفتمین روز ولادت با سعادتش , امین وحى الهى ,
جبرئیل  فرود آمد و گفت : سلام خداوند بر تو باد اى رسول خدا, این
نوزاد را به نام پسر کوچک هارون (شبیر) (4) که به عربى (حسین ) خوانده
می شود نام بگذار.(5)چون على براى تو به
سان هارون براى موسى بن
عمران است , جز آن که تو خاتم پیغمبران هستى .و به این ترتیب نام پرعظمت حسین از جانب
پروردگار, براى دومین فرزند فاطمه (س ) انتخاب شد.
به روز هفتم ولادتش , فاطمه زهرا که سلام
خداوند بر او باد, گوسفندى را براى فرزندش به عنوان عقیقه
(6) کشت , و
سر آن حضرت را تراشید و هم وزن موى سر او نقره صدقه داد. (7)

حسین (ع ) و پیامبر (ص )<\/h2>

از ولادت حسین بن على (ع ) که در سال
چهارم هجرت بود تا رحلت رسول الله (ص ) که شش سال و چند ماه بعد اتفاق
افتاد, مردم از اظهار محبت و لطفى که پیامبر راستین اسلام (ص ) درباره
حسین (ع ) ابراز میداشت , به بزرگوارى و مقام شامخ پیشواى سوم آگاه
شدند.
سلمان فارسى می گوید: دیدم که رسول خدا (ص
) حسین (ع ) را بر زانوى خویش نهاده او را می بوسید و می فرمود: تو
بزرگوار و پسر بزرگوار و پدر بزرگوارانى , تو امام و پسر امام و پدر
امامان هستى , تو حجت خدا و پسر حجت خدا و پدر حجتهاى خدایى که نُه
نفرند و خاتم ایشان ,قائم ایشان (امام زمان عج ) می باشد. (8)
انس بن مالک روایت می کند: وقتى از پیامبر
پرسیدند کدام یک از اهل بیت خود را بیشتر دوست می دارى , فرمود: حسن و
حسین را, (9) بارها رسول گرامى حسن (ع ) و حسین (ع ) را به سینه می فشرد
وآنان را می بویید و می بوسید. (10)
ابوهریره که از مزدوران معاویه و از
دشمنان خاندان امامت است , در عین حال اعتراف می کند که : رسول اکرم را
دیدم که حسن و حسین را بر شانه هاى خویش نشانده بود و به سوى مامی آمد,
وقتى به ما رسید فرمود هر کس این دو فرزندم را دوست بدارد مرا دوست
داشته , و هر که با آنان دشمنى ورزد با من دشمنى نموده است.(11)عالیترین, صمیمیترین و گویاترین رابطه
معنوى و ملکوتى بین پیامبر و حسین را میتوان در این جمله رسول گرامى
اسلام(ص )خواند که فرمود:حسین از من و من ازحسینم (12)

حسین (ع ) با پدر

شش سال از عمرش با پیامبر بزرگوار سپرى شد, و
آن گاه که رسول خدا (ص ) چشم از جهان فروبست و به لقاى پروردگار شتافت , مدت
سى سال با پدر زیست . پدرى که جز به انصاف حکم نکرد , و جز به طهارت
و بندگى نگذرانید , جز خدا ندید و جز خدا نخواست و جز خدا نیافت . پدرى که در زمان حکومتش لحظه اى او را آرام
نگذاشتند ,همچنان که به هنگام غصب خلافتش جز به آزارش برنخاستند...
در تمام این مدت , با دل و جان از اوامر پدر
اطاعت می کرد, و در چند سالى که حضرت على (ع ) متصدى خلافت ظاهرى شد, حضرت
حسین (ع ) در راه پیشبرد اهداف اسلامى , مانند یک سرباز فداکار، همچون برادر
بزرگوارش می کوشید, و در جنگهاى جمل , صفین و نهروان شرکت داشت.(13)

به این ترتیب , از پدرش امیرالمؤمنین(ع )
و دین خدا حمایت کرد و حتى گاهى در حضور جمعیت به غاصبین خلافت اعتراض
می کرد. در زمان حکومت عمر, امام حسین (ع ) وارد مسجد
شد, خلیفه دوم را بر منبر رسول الله (ص ) مشاهده کرد که سخن میگفت. بی درنگ از منبر بالا رفت و فریاد زد: از
منبرپدرم فرود آى .... (14)

امام حسین (ع ) با برادر<\/h2>

پس از شهادت حضرت على (ع ), به فرموده رسول
خدا (ص ) و وصیت امیرالمؤمنین (ع ) امامت و رهبرى شیعیان به حسن بن على (ع
), فرزند بزرگ امیرالمؤمنین (ع ), منتقل گشت و بر همه مردم واجب و لازم آمد
که به فرامین پیشوایشان امام حسن (ع ) گوش فرادارند. امام حسین (ع ) که دست پرورد وحى محمدى و
ولایت علوى بود, همراه و همکار و همفکر برادرش بود. چنان که وقتى بنا بر مصالح اسلام و جامعه
مسلمانان و به دستور خداوند بزرگ , امام حسن (ع ) مجبور شد که با معاویه
صلح کند و آن همه ناراحتی ها را تحمل نماید, امام حسین (ع ) شریک رنج هاى
برادر بود و چون میدانست که این صلح به صلاح اسلام و مسلمین است , هرگز
اعتراض به برادر نداشت .
حتى یک روز که معاویه , در حضور امام حسن (ع )
وامام حسین (ع ) دهان آلوده اش را به بدگویى نسبت به امام حسن (ع ) و
پدر بزرگوارشان امیرمؤمنان (ع ) گشود, امام حسین (ع ) به دفاع برخاست تا سخن
در گلوى معاویه بشکند و سزاى ناهنجاریش را به کنارش بگذارد, ولى امام حسن
(ع ) او را به سکوت و خاموشى فراخواند, امام حسین (ع ) پذیرا شد و به جایش
بازگشت , آن گاه امام حسن (ع ) خود به پاسخ معاویه برآمد, و با بیانى رسا و
کوبنده خاموشش ساخت . (15)

امام حسین (ع ) در زمان معاویه<\/h2>

چون امام حسن (سلام خدا و فرشتگان خدا بر او
باد) از دنیا رحلت فرمود, به گفته رسول خدا (ص ) و امیرالمؤمنین (ع ) و
وصیت حسن بن على (ع ) امامت و رهبرى شیعیان به امام حسین (ع ) منتقل شد و
از طرف خدا مأمور رهبرى جامعه گردید. امام حسین (ع ) می دید که معاویه با اتکا به
قدرت اسلام , بر اریکه حکومت اسلام به ناحق تکیه زده , سخت مشغول تخریب
اساس جامعه اسلامى و قوانین خداوند است و از این حکومت پوشالى مخرب به
سختى رنج می برد, ولى نمی توانست دستى فراز آورد وقدرتى فراهم کند تا او را
از جایگاه حکومت اسلامى پایین بکشد, چنانچه برادرش امام حسن (ع ) نیز وضعى
مشابه او داشت.
امام حسین (ع ) می دانست اگر تصمیمش را آشکار
سازد و به سازندگى قدرت بپردازد, پیش از هر جنبش و حرکت مفیدى به قتلش
می رسانند, ناچار دندان بر جگر نهاد و صبررا پیشه ساخت که اگر بر می خاست , پیش
از اقدام به دسیسه کشته می شد, از این کشته شدن هیچ نتیجه اى گرفته نمی شد. بنابراین تا معاویه زنده بود, چون برادر زیست
و علم مخالفت هاى بزرگ نیفراخت , جز آن که گاهى محیط و حرکات و اعمال معاویه
را به باد انتقاد می گرفت و مردم رابه آینده نزدیک امیدوار می ساخت که اقدام
مؤثرى خواهد نمود.
در تمام طول مدتى که معاویه از مردم براى
ولایتعهدى یزید, بیعت می گرفت , حسین به شدت با اومخالفت کرد, و هرگز تن به
بیعت یزید نداد و ولیعهدى او را نپذیرفت و حتى گاهى سخنانى تند به معاویه
گفت و یا نامه اى کوبنده براى او نوشت .(16)
معاویه هم در بیعت گرفتن براى یزید, به او
اصرارى نکرد و امام (ع ) همچنین بود و ماند تا معاویه درگذشت ...

قیام حسینى<\/h2>

یزید پس از معاویه بر تخت حکومت اسلامى تکیه
زد و خود را امیرالمؤمنین خواند و براى این که سلطنت ناحق و ستمگرانه اش را
تثبیت کند, مصمم شد براى نامداران و شخصیتهاى اسلامى پیامى بفرستد و آنان
را به بیعت با خویش بخواند. به همین منظور, نامه اى به حاکم مدینه نوشت و
در آن یادآور شد که براى من از حسین (ع )بیعت بگیر و اگر مخالفت نمود بقتلش
برسان .
حاکم این خبر را به امام حسین (ع )رسانید و
جواب مطالبه نمود. امام حسین (ع ) چنین فرمود:
انا لله و انا
الیه راجعون و على الاسلام السلام اذا بلیت الامة براع مثل یزید.
(17) آن گاه که افرادى چون یزید, (شرابخوار و
قمارباز و بی ایمان و ناپاک که حتى ظاهر اسلام را هم مراعات نمی کند) بر مسند
حکومت اسلامى بنشیند, باید فاتحه اسلام را خواند.(زیرا این گونه زمامدارها با نیروى اسلام و
به نام اسلام , اسلام را از بین میبرند.)
امام حسین (ع ) می دانست اینک که حکومت یزید
را به رسمیت نشناخته است , اگر در مدینه بماند به قتلش می رسانندش, لذا به امر
پروردگار, شبانه و مخفى از مدینه به سوى مکه حرکت کرد. آمدن آن حضرت به مکه , همراه با سرباز زدن او
از بیعت یزید, در بین مردم مکه و مدینه انتشار یافت , و این خبر تا به کوفه
هم رسید. کوفیان ازامام حسین (ع ) که در مکه به سر می برد
دعوت کردند تا به سوى آنان آید و زمامدار امورشان باشد. امام (ع ) مسلم بن عقیل , پسر عموى خویش را
به کوفه فرستاد تا حرکت و واکنش اجتماع کوفى را از نزدیک ببیند و برایش
بنویسد. مسلم به کوفه رسید و با استقبال گرم و
بی سابقه اى روبرو شد, هزاران نفر به عنوان نایب امام (ع ) با او بیعت کردند,
و مسلم هم نامه اى به امام حسین (ع ) نگاشت و حرکت فورى امام (ع ) را لازم
گزارش داد.
هر چند امام حسین (ع ) کوفیان را به خوبى
می شناخت , و بی وفایى و بی دینیشان را در زمان حکومت پدر و برادر دیده بود و
می دانست به گفته ها و بیعتشان با مسلم نمی توان اعتماد کرد, و لیکن براى
اتمام حجت و اجراى اوامر پروردگار تصمیم گرفت که به سوى کوفه حرکت کند.با این حال تا هشتم ذیحجه , یعنى روزى که همه
مردم مکه عازم رفتن به منى بودند
(18) و هر کس در راه مکه جا مانده بود با
عجله تمام می خواست خود را به مکه برساند, آن حضرت در مکه ماند و در چنین
روزى با اهل بیت و یاران خود, از مکه به طرف عراق خارج شد و با این کار هم
به وظیفه خویش عمل کرد و هم به مسلمانان جهان فهماند که پسر پیغمبر امت ,
یزید را به رسمیت نشناخته و با او بیعت نکرده ,بلکه علیه او قیام کرده است
.
یزید که حرکت مسلم را به سوى کوفه دریافته و
از بیعت کوفیان با او آگاه شده بود, ابن زیاد را (که از پلیدترین یاران
یزید و از کثیفترین طرفداران حکومت بنى امیه بود) به کوفه فرستاد.ابن زیاد از ضعف ایمان و دورویى و ترس مردم
کوفه استفاده نمود و با تهدید وارعاب , آنان را از دور و بر مسلم پراکنده
ساخت , و مسلم به تنهایى با عمال ابن زیاد به نبرد پرداخت , و پس از جنگى
دلاورانه و شگفت , با شجاعت شهید شد.(سلام خدا بر او باد).و ابن زیاد جامعه دورو و خیانتکار و بی ایمان
کوفه را علیه امام حسین (ع ) برانگیخت , و کار به جایى رسید که عده اى از
همان کسانى که براى امام (ع ) دعوتنامه نوشته بودند, سلاح جنگ پوشیدند و
منتظر ماندند تا امام حسین (ع ) از راه برسد و به قتلش برسانند.
امام حسین (ع ) از همان شبى که از مدینه
بیرون آمد, و در تمام مدتى که در مکه اقامت گزید, و در طول راه مکه به
کربلا, تا هنگام شهادت , گاهى به اشاره , گاهى به صراحت , اعلان میداشت که
: مقصود من از حرکت , رسوا ساختن حکومت ضد اسلامى یزید وبرپاداشتن امر به
معروف و نهى از منکر و ایستادگى در برابر ظلم و ستمگرى است وجز حمایت قرآن
و زنده داشتن دین محمدى هدفى ندارم .
و این مأموریتى بود که خداوند به او واگذار
نموده بود, حتى اگر به کشته شدن خود و اصحاب و فرزندان و اسیرى خانواده اش
اتمام پذیرد.
رسول گرامى (ص ) و امیرمؤمنان (ع ) و حسن بن
على (ع ) پیشوایان پیشین اسلام , شهادت امام حسین (ع ) را بارها بیان
فرموده بودند. حتى در هنگام ولادت امام حسین (ع ),رسول
گرانمایه اسلام (ص ) شهادتش را تذکر داده بود. (19) و خود امام حسین (ع ) به علم امامت میدانست
که آخر این سفر به شهادتش می انجامد, ولى او کسى نبود که در برابر دستور
آسمانى و فرمان خدا براى جان خود ارزشى قائل باشد, یا از اسارت خانواده اش
واهمه اى به دل راه دهد. او آن کس بود که بلا را و شهادت را سعادت
می پنداشت . (سلام ابدى خدا بر او باد) .
خبر شهادت حسین (ع ) در کربلا به قدرى در
اجتماع اسلامى مورد گفتگو واقع شده بود که عامه مردم از پایان این سفر مطلع
بودند. چون جسته و گریخته , از رسول الله (ص ) و
امیرالمؤمنین (ع ) و امام حسن بن على (ع ) و دیگر بزرگان صدر اسلام شنیده
بودند. بدین سان حرکت امام حسین (ع ) با آن درگیری ها
و ناراحتی ها احتمال کشته شدنش را در اذهان عامه تشدید کرد. به ویژه که خود در طول راه می فرمود:
من کان
باذلا فینا مهجته و موطنا على لقاء الله نفسه فلیرحل معنا.
(20)
هر کس حاضر است در راه ما از جان خویش بگذرد
و به ملاقات پروردگار بشتابد,همراه ما بیاید.
و لذا در بعضى از دوستان این توهم پیش آمد که
حضرتش را از این سفر منصرف سازند، غافل از این که فرزند على بن ابى طالب (ع )
امام و جانشین پیامبر, و از دیگران به وظیفه خویش آگاه تر است و هرگز از
آنچه خدا بر عهده او نهاده، دست نخواهد کشید.
بارى امام حسین (ع ) با همه این افکار و
نظریه ها که اطرافش را گرفته بود به راه خویش ادامه داد, و کوچکترین خللى در
تصمیمش راه نیافت .سرانجام  رفت , و شهادت را دریافت . نه خود تنها, بلکه با اصحاب و فرزندان که هر
یک ستاره اى درخشان در افق اسلام بودند, رفتند و کشته شدند, و خون هایشان
شن هاى گرم دشت کربلا را لاله باران کرد تا جامعه مسلمانان بفهمد یزید
(باقیمانده بسترهاى گناه آلود خاندان امیه ) جانشین رسول خدا نیست , و اساسا
اسلام از بنى امیه و بنى امیه از اسلام جداست .
راستى هرگز اندیشیده اید اگر شهادت جانگداز و
حماسه آفرین حسین (ع ) به وقوع نمی پیوست و مردم یزید را خلیفه پیغمبر (ص )
می دانستند, و آن گاه اخبار دربار یزید و شهوت رانی هاى او و عمالش را
می شنیدند, چقدر از اسلام متنفر می شدند, زیرا اسلامى که خلیفه پیغمبرش یزید
باشد, به راستى نیز تنفرآور است ... و خاندان پاک حضرت امام حسین (ع ) نیز
اسیر شدند تا آخرین رسالت این شهادت رابه گوش مردم برسانند.و شنیدیم و خواندیم که در شهرها, در بازارها,
در مسجدها, در بارگاه متعفن پسر زیاد و دربار نکبت بار یزید, هماره و همه جا
دهان گشودند وفریاد زدند, و پرده زیباى فریب را از چهره زشت و جنایتکار
جیره خواران بنى امیه برداشتند و ثابت کردند که یزید سگباز وشرابخوار است ,
هرگز لیاقت خلافت ندارد و این اریکه اى که او بر آن تکیه زده جایگاه او نیست
. سخنانشان رسالت شهادت حسینى را تکمیل کرد,
طوفانى در جانها برانگیختند, چنان که نام یزید تا همیشه مترادف با هر پستى
و رذالت و دنائت گردید و همه آرزوهاى طلایى و شیطانیش چون نقش بر آب گشت .
نگرشى ژرف میخواهد تا بتوان بر همه ابعاد این
شهادت عظیم و پرنتیجه دست یافت . از همان اوان شهادتش تا کنون , دوستان و
شیعیانش , و همه آنان که به شرافت و عظمت انسان ارج می گذارند, همه ساله
سالروز به خون غلتیدنش را, سالروز قیام و شهادتش را با سیاهپوشى و عزادارى
محترم می شمارند, و خلوص خویش را با گریه بر مصایب آن بزرگوار ابراز میدارند. پیشوایان معصوم ما, هماره به
واقعه کربلا و به زنده داشتن آن عنایتى خاص داشتند. غیر از این که خود به زیارت مرقدش می شتافتند
و عزایش را بر پا می داشتند, در فضیلت عزادارى و محزون بودن براى آن
بزرگوار, گفتارهاى متعددى ایراد فرموده اند.
ابوعماره گوید: روزى به حضور امام ششم صادق
آل محمد (ع ) رسیدم , فرمود اشعارى درسوگوارى حسین براى ما بخوان . وقتى شروع به خواندن نمودم صداى گریه حضرت
برخاست , من می خواندم و آن عزیز می گریست , چندان که صداى گریه از خانه
برخاست . بعد از آن که اشعار را تمام کردم , امام (ع )
در فضلیت و ثواب مرثیه و گریاندن مردم بر امام حسین (ع ) مطالبى بیان
فرمود. (21)

نیز از آن جناب است که فرمود: گریستن و
بی تابى کردن در هیچ مصیبتى شایسته نیست مگر در مصیبت حسین بن على , که ثواب
و جزایى گرانمایه دارد. (22) باقرالعلوم , امام پنجم (ع ) به محمد بن مسلم
که یکى از اصحاب بزرگ او است فرمود: به شیعیان ما بگویید که به زیارت مرقد
حسین بروند, زیرا بر هر شخص باایمانى که به امامت ما معترف است , زیارت قبر
اباعبدالله لازم میباشد. (23)
امام صادق (ع ) می فرماید: ان زیارة الحسین
علیه السلام افضل ما یکون من الاعمال
. همانا زیارت حسین (ع ) از هر عمل پسندیده اى
ارزش و فضیلتش بیشتر است . (24) زیرا که این زیارت در حقیقت مدرسه بزرگ و
عظیم است که به جهانیان درس ایمان و عمل صالح می دهد و گویى روح را به سوى
ملکوت خوبی ها و پاکدامنی ها و فداکاری ها پرواز می دهد. هر چند عزادارى و گریه بر مصایب حسین بن على
(ع ), و مشرف شدن به زیارت قبرش و بازنمایاندن تاریخ پرشکوه و حماسه ساز
کربلایش ارزش و معیارى والا دارد, لکن باید دانست که نباید تنها به این
زیارت ها و گریه ها و غم گساریدن اکتفا کرد, بلکه همه این تظاهرات , فلسفه
دیندارى , فداکارى و حمایت از قوانین آسمانى را به ما گوشزدمینماید, و هدف
هم جز این نیست , و نیاز بزرگ ما از درگاه حسینى آموختن انسانیت و خالى
بودن دل از هر چه غیر از خداست میباشد, و گرنه اگر فقط به صورت ظاهر قضیه
بپردازیم , هدف مقدس حسینى به فراموشى می گراید.

-----------------------------------------------------------

پی نوشتها:

 (1) در سال و ماه و روز ولادت امام حسین (ع )
اقوال دیگرى هم گفته شده است , ولى ما قول مشهور بین شیعه را نقل کردیم .
ر. به . ک . اعلام الورى طبرسى , ص 213.
(2) احتمال دارد منظور از اسما, دختر یزید بن
سکن انصارى باشد. ر. به . ک . اعیان الشیعه , جزء 11 , ص 167.
(3) امالى شیخ طوسى , ج 1, ص 377.
(4) شبر بر وزن حسن , و شبیر بر وزن حسین , و
مبشر بر وزن محسن , نام پسران هارون بوده است و بوده است و پیغمبر اسلام (ص
) فرزندان خود حسن و حسین و محسن را به این سه نام نامیده است - تاج العروس
, ج 3 , ص 389, این سه کلمه در زبان عبرى همان معنى رادارد که حسن و حسین و
محسن در زبان عربى دارد - لسان العرب , ج 66, ص 60.
(5) معانى الاخبار, ص 57.
(6) در منابع اسلامى درباره عقیقه سفارش
فراوان شده و براى سلامتى فرزند بسیارمؤثر دانسته شده است . ر. به . ک .
وسائل الشیعه , ج 15, ص 143 به بعد.
(7) کافى , ج 6, ص 33.
(8) مقتل خوارزمى , ج 1, ص 146 - کمال الدین
صدوق , ص 152.
(9) سنن ترمذى , ج 5, ص 323.
(10) ذخائر العقبى , ص 122.
(11) الاصابه , ج 11, ص 30.
(12) سنن ترمذى , ج 5, ص 324 - در این قسمت
روایاتى که در کتابهاى اهل تسنن آمده است نقل شد تا براى آنها هم سندیت
داشته باشد.
(13) الاصابه , ج 1, ص 333.(14) تذکرة الخواص ابن جوزى , ص 34 - الاصابه
, ج 1, ص 333, آن طور که بعضى ازمورخین گفتهاند این موضوع تقریبا در سن ده
سالگى امام حسین (ع ) اتفاق افتاده است .
(15) ارشاد مفید, ص 173.
(16) رجال کشى , ص 94 - کشف الغمة , ج 2, ص
206.
(17) مقتل خوارزمى , ج 1, ص 184 - لهوف , ص
20.
(18) روز هشتم ماه ذیحجه مستحب است که حاجیها
به منى بروند, و در آن زمان به این حکم استحبابى عمل میکردند, ولى در زمان
ما مرسوم شده است که از روز هشتم یکسره به عرفات میروند.
(19) کامل الزیارات , ص 68 به بعد - مشیر
الاحزان , ص 9.
(20) لهوف , ص 53.
(21) کامل الزیارات , ص 105.
(22) کامل الزیارات , ص 101.
(23) کامل الزیارات , ص 121.
(24) کامل الزیارات , ص 147.

مهدی محمدی ::: شنبه 88/5/3::: ساعت 6:4 عصر



http://www.emamhossein.com/
http://www.hawzah.net/Hawzah/Subjects/Subjects.aspx?id=4927
http://www.vaares.com/
http://www.aviny.com/Occasion/Ahlebeit/ImamHosein/Moharram/82/Zendeginameh.aspx


مهدی محمدی ::: شنبه 88/5/3::: ساعت 5:54 عصر


موسوی
نماینده تمام طلحه و زبیرهای زمان بود که چون دستشان از قدرت کوتاه شد ،
دست به تخریب کسی زدند که وحشت هرگز نرسیدن به صندلی ها را در دل آنها
انداخته بود . اینان که زمانی خدمات قابل توجهی در راه اسلام و انقلاب
انجام داده بودند چون طعم قدرت را چشیدند و شیرینی چرکین آن بر دلشان نشست
، دیگر طاقت دوری آن را نداشتند و با تمام امکانات به صحنه آمدند . موسوی
نخست وزیر زمان ریاست جمهوری مقام معظم رهبری و رهبری امام خمینی (ره) از
معدود کسانی از جبهه قدرت بود که هنوز آبرویش ریخته نشده بود . او می
بایست احیاگر گروهی باشد که مردم چهار سال قبل با نه گفتن به آنها تابوت
کثیفشان را در دل خاک کردند . شیرینی خدمات او در زمان جنگ هنوز در یاد
مردم بود . او با کارهایش سعی داشت از همه اقشار و تفکرات ، حامی کسب کند.
در جمع مردم شهر ری یک طور سخن می گفت و در جمع مردم سعادت آباد طور دیگر!
فکر خوبی بود اما برای اینکار باید اول شیرینی خدمات دولت خدمت گذار را در
دل مردم به زهر تبدیل می کردند .

کارها
تقسیم شد! قرار شد یکی دولت را دروغگو و قانون گریز بخواند ، یکی خرافاتی
و دیگری غیر کارشناسی! دست های ثروت هم به کمکشان آمدند . شهر پر شد از
مانتو و تی شرت های سبز به سفارش فائزه هاشمی! در و دیوار شهر را با هزینه
های هنگفت به رنگ سبز لجنی در آوردند . دانشگاه آزاد توانش را در حمایت از
وی به کار برد و ... .


همه
چیز خوب پیش می رفت ، اما اختلالاتی به وجود آمد ! مناظره تاریخی ، عوامل
پشت پرده این حرکت شوم را برای مردم نمایان کرد . حمایت افرادی چون خاتمی
(که چهره حقیقی اش برای عموم مردم ایران هویدا شده بود) مردم را بیش از
پیش نسبت به شعارهای موسوی دچار شک کرد ... .


انتخابات
برگزار شد .نظر سنجی ها به خوبی نشان می داد که تخریب های موسوی و دوستانش
در نظر مردم تغییری ایجاد نکرده بود . اما ماجرا نباید به همین جا ختم شود
، نباید بگذارند شیرینی این پیروزی به دهان مردم مزه کند! نقاب قانون
مداری به کنار رفت! قانون مداران قانون گریز شدند! گذشت زمان نیات سوء
موسوی را هر چه بیشتر بر ملا کرد . شورش در گرفت ، شهر نا امن شد ....


 شورش



مهدی محمدی ::: یکشنبه 88/3/31::: ساعت 8:44 عصر


بسم رب شهدا و الصدیقین.


یا صاحب الزمان به ظهورت شتاب کن.
دنیا ز دست رفت تو پا در رکاب کن.


قسمتی از بیانات رهبر فرزانه انقلاب حضرت آیت الله خامنه ای در جبهه های حق علیه باطل در حضور رزمندگان اسلام:
اگر شما تو سنگر عکس ما را دارید ما تو دلمون که سنگر خداست انشاالله عکس همتون وجود داره....


شهید همت:
پیام من فقط این است : در زمان غیبت اطاعت محض از ولایت فقیه داشته باشید.


شهید مهدی زین الدین:
خدایا شهدا در انتظارند.. مردم در انتظارند..مستضعفین جهان به تنگ آمده اند...


بسیجیان
خط شکن آنانی هستند که در هر لباس و هر صنف و شغل که باشند جان بر کف در
راه اسلام و دین و مملکت آماده شهادت و جانبازی هستند و گوش به فرمان
ولایت فقیه هستند و در وصفشان میشود گفت اشدا علی الکفار و رحما بینهم.
این
وبلاگ به هیچ حزب و گروهی وابسته نیست چون فقط حزب فقط حزب خداست و تابعیت
مطلق ولایت فقیه را قبول دارد و منتظر اذن رهبر فرزانه و آزاده این خورشید
فروزان عصر غیبت
میباشد.


یا مهدی ادرکنا.


فان حزب الله هم الغالبون.


اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.


مهدی محمدی ::: یکشنبه 88/3/31::: ساعت 8:22 عصر




فرماندار قم:

محل دفن آیت الله بهجت به انتخاب خودشان بود


خبرگزاری رسا ـ فرماندار قم گفت: حضرت آیت الله بهجت (ره) از قبل محل دفن خودشان را مشخص و به فرزندانش اعلام کرده بود.

 
علی
نیکان قمی، فرماندار قم، در گفت‌وگو با خبرنگار خبرگزاری رسا ضمن قدردانی
از حضور گسترده مردم در مراسم تشییع و خاکسپاری حضرت آیت الله بهجت(ره)
گفت: این حضور و استقبال پس از رحلت حضرت آیت الله گلپایگانی (ره) سابقه‌
نداشت و همه با عشق ارادت به اهل بیت(ع) و مرجعیت در این مراسم حضور
داشتند.

وی
در خصوص انتخاب محل دفن حضرت آیت الله بهجت(ره) در مکانی جدای از مراجع
تقلید مرحوم، ‌اظهار داشت: آقازاده ایشان زمانی که برای شناسایی محل دفن
آمدند، گفت که حضرت آیت الله بهجت(ره) چندین بار این مکان را نشان دادند و
می‌خواست که در این محل دفن شوند و محل دفن به انتخاب خود حضرت آیت الله
بهجت(ره) بوده است.

فرماندار
قم حضور مردم در این مراسم را غیرقابل تصور خواند و افزود: این حضور و
شکوه تاکنون در این شهر سابقه چندانی نداشت و برای همگان غیرقابل تصور
بود؛ البته حضور گسترده مردم نشان از عشق و ارادات به مرجعیت و روحانیت
می‌دهد.

وی
در خصوص تلفات احتمالی در این مراسم گفت: خوشبختانه هیچ گونه تلفاتی در
این روز نداشتیم؛ اما براثر گرما و ازدحام جمعیت، برخی دچار گرمازدگی
شدند، که توسط نیروهای امدادی مورد مداوا قرار گرفتند.

نیکان
ادامه داد: در روز مراسم تشییع شاهد حضور زائران و مسافران بسیاری از
شهرهای یزد،‌ فومن، مازندران و مناطق مختلف کشور بودیم که در مکان‌های
مختلف اسکان داده و پذیرایی شدند.

وی درباره
خودروی حمل پیکر حضرت آیت الله بهجت (ره) گفت: براساس برنامه‌ریزهای قبلی
خودور برای حمل پیکر حضرت آیت الله بهجت(ره) کاملا سیاه پوش بود و هرگز
برای کسی تصور نمی‌شد که چنین اتفاقی رخ دهد؛ زیرا مردم به دلیل ارادتی که
به مرجعیت و روحانیت داشتند پارچه‌های مشکی را به عنوان تبرک برداشتند و
ماشین بدون پوشش ماند.



مهدی محمدی ::: پنج شنبه 88/2/31::: ساعت 12:16 عصر

   1   2   3      >

>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 0
بازدید دیروز: 0
کل بازدید :11032
 
 > >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
مهدی محمدی
مذبی.ائمه و..
 
>>آرشیو شده ها<<
 
>>لینک دوستان<<
 
>>موسیقی وبلاگ<<
 
>>اشتراک در خبرنامه<<
 
 
>>طراح قالب<<